؟ فروشندۀ تعب. آنکه تعب دهد. رنج و سختی محنت و زحمت دهنده: آنگه که روز خویش ببیند تعب فروش نه رحم یادش آید و نه لهو و نه طرب. ناصرخسرو (دیوان ص 433). و رجوع به تعب شود
؟ فروشندۀ تعب. آنکه تعب دهد. رنج و سختی محنت و زحمت دهنده: آنگه که روز خویش ببیند تعب فروش نه رحم یادش آید و نه لهو و نه طرب. ناصرخسرو (دیوان ص 433). و رجوع به تعب شود
فروشندۀ کاه. کسی که شغلش فروختن کاه است: بدان موضع که از در شرقی اندر آیی اندرون در کاه فروشان، و آن را دروازۀ غوریان خوانند. (تاریخ بخارا). - میدان کاه فروشان، آنجا که فروشندگان کاه گرد آیند و کاه فروشند
فروشندۀ کاه. کسی که شغلش فروختن کاه است: بدان موضع که از در شرقی اندر آیی اندرون در کاه فروشان، و آن را دروازۀ غوریان خوانند. (تاریخ بخارا). - میدان کاه فروشان، آنجا که فروشندگان کاه گرد آیند و کاه فروشند