جدول جو
جدول جو

معنی کتاب فروش - جستجوی لغت در جدول جو

کتاب فروش
کسی که کتاب می فروشد، فروشندۀ کتاب
تصویری از کتاب فروش
تصویر کتاب فروش
فرهنگ فارسی عمید
کتاب فروش
نامه فروش
تصویری از کتاب فروش
تصویر کتاب فروش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کتاب فروشی
تصویر کتاب فروشی
شغل و عمل کتاب فروش، فروشگاه کتاب
فرهنگ فارسی عمید
(پَ / پِ)
وراق. (زمخشری). فروشندۀ کتاب. که کتاب فروشد
لغت نامه دهخدا
(پَمْ بَ / بِ)
فروشندۀ کابک. جدّال. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / رِ زَ)
فروشندۀ کلاه. که کلاه فروشد. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اِ خوا / خا)
خمار. می فروش. باده فروش. نباذ
لغت نامه دهخدا
(اَ عا)
؟ فروشندۀ تعب. آنکه تعب دهد. رنج و سختی محنت و زحمت دهنده:
آنگه که روز خویش ببیند تعب فروش
نه رحم یادش آید و نه لهو و نه طرب.
ناصرخسرو (دیوان ص 433).
و رجوع به تعب شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / پیرْ هََ)
فروشندۀ کاه. کسی که شغلش فروختن کاه است: بدان موضع که از در شرقی اندر آیی اندرون در کاه فروشان، و آن را دروازۀ غوریان خوانند. (تاریخ بخارا).
- میدان کاه فروشان، آنجا که فروشندگان کاه گرد آیند و کاه فروشند
لغت نامه دهخدا
تصویری از کتابفروش
تصویر کتابفروش
فروشنده کتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کابک فروش
تصویر کابک فروش
آنکه کابک فروشد فروشنده کابک جدال (منتهی الارب)
فرهنگ لغت هوشیار
نامه فروشی ماتیکانفروشی شغل و عمل کتابفروش، دکان و مغازه کتابفروشی توضیح کتابخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاه فروش
تصویر کاه فروش
آنکه کاه فروشد کسی که شغلش کاه فروشی است: (گفت: ای برادر چون بزیر روی بمحلت کاه فروشان رو بسرای جوانمرد ان) (سمک عیار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتاب فروشی
تصویر کتاب فروشی
((~. فُ))
شغل و عمل فروش کتاب، دکان و مغازه فروش کتاب
فرهنگ فارسی معین